پيام
+
[تلگرام]
تو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت براي مادرم.
خانمي کنارم بود به من گفت: چه پولي درميارن اين دکترا، فکر کن روزي پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه. مشغول محاسبه درآمد تقريبي پزشک بود
که پيرمردي از روبرو گفت:
چرا به اين فکر نميکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن،
پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره.
حالم با اين حرف پيرمرد جان گرفت.
پيرمرد همچنان حرف ميزد: هر اتومبيل گرون قيمتي که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاهبرداره، الهي کوفتش بشه از کجا آورده که ما نميتونيم.
بگيد الحمدلله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده، فقير نيست، سر چهارراه گدايي نميکنه، نوش جونش" حال خيلي ها شايد عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.
وقتي خدا بخواد بزرگي آدمي رو اندازه بگيره، متر رو به جاي قدش ، دور “قلبش” ميگيره، خدا نگاه زيباي ما را دوست دارد
چکاوک نقره ايي
97/3/4
سايه سادات ツ
چه نگاهش قشنگ بود =)
رايحه ي انتظار
بسياااار زيبا و عااالي بود=)
انديشه نگار
@};-
||عليرضا خان||
چه نگاه زيبايي