با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+[تلگرام]بوي بهشت من! فرزند عزيزم!
تو که هستي، خانهام بوي خدا ميدهد و خدا هم با وجود تو، بهانهاي براي مهر ورزيدن به من پيدا ميکند.
روشناي خانهام تا تو هستي، خيالم آسوده است
+[تلگرام]يا فا طمه الزهرا:
داستان عروس خوش بيان
مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت :
تو توانستي در عرض سي روز پسرم را ملتزم به انجام نمازهايش در مسجد بکني .. کاري که من طي سي سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم !
واشک در چشمانش جمع شد ..
عروس جواب داد : مادر داستان سنگ و گنج را شنيده اي ؟
مي گويند سنگ بزرگي راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود ، مردي تصميم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد ..
با پتکي سنگين نود و نه ضربه به پيکر سنگ وارد کرد ...و خسته شد .. مردي از راه رسيد و گفت : تو خسته شده اي ، بگذار من کمکت کنم ..
مرد تنها صدمين ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست ، اما ناگهان چيزي که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد !!
طلاي زيادي زير سنگ بود ..
مرد دوم که فقط يک ضربه زده بود گفت : من پيدايش کردم ، کار من بود ، پس مال من است ..
مرد گفت : چه مي گويي من نود ونه ضربه زدم ديگر چيزي نمانده بود که تو آمدي !
مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعواي خويش را نزد قاضي بردند .. و ماجرا را براي قاضي تعريف کردند ،
مرد اول گفت : بايد مقداري از طلا را به من بدهد ، زيرا که من نود ونه ضربه زدم و سپس خسته شدم...
و دومي گفت : همه ي طلا مال من است ، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم ...
قاضي گفت :
مرد اول نود و نه جزء آن طلا از آن اوست ، و تو که يک ضربه زدي يک جزء آن از آن توست .. اگر او نود ونه ضربه را نميزد ، ضربه صدم نمي توانست به تنهايي سنگ را بشکند ...
و تو مادر جان سي سال در گوش فرزند خواندي که نماز بخواند بدون خستگي .. ، و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم !!
چه عروس خوش بيان و خوبي، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد ..
و نگفت : بله مادر من چنينم و چنانم ، تو نتوانستي و من توانستم ...
بدين گونه مادر نيز خوشحال شد که تلاشش بي ثمر نبوده است ..
اخلاق اصيل و زيبا از انسان اصيل و با اخلاق سرچشمه مي گيرد ...
جاي بسي تفکر و تأمل دارد ، کساني که تلاش ديگران
را حق خود مي دانند کم نيستند ... اما خداوند از مثقال ذره ها سؤال خواهد کرد ...