در ماه رمضان - در همه روزها و شبها - دلهایتان را هرچه مىتوانید با ذکر الهى نورانیتر کنید، تا براى ورود در ساحت مقدس لیلةالقدر آماده شوید؛ که "لیلةالقدر خیر من الف شهر تنزّل الملائکةوالرّوح فیها باًّذن ربّهم من کل امر". شبى که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل مىکنند، دلها را نورباران و محیط زندگى را با نور فضل و لطف الهى منور مىکنند. شب سِلم و سلامت معنوى - سلام هى حتّى مطلع الفجر - شب سلامت دلها و جانها، شب شفاى بیماریهاى اخلاقى، بیماریهاى معنوى، بیماریهاى مادى و بیماریهاى عمومى و اجتماعى؛ که امروز متأسفانه دامان بسیارى از ملتهاى جهان، از جمله ملتهاى مسلمان را گرفته است! سلامتى از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛ به شرطى که با آمادگى وارد شب قدر بشوید.
رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای 1376/09/05
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ :
ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده میشود، و ای آن که سختیِ دشواریها با تو آسان میگردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
سختیها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به ارادهی تو موجود شوند،
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواریها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.
ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینیاش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمدهام که با آن مدارا نتوانم کرد.
این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آوردهای و به سوی من روان کردهای.
آنچه تو بر من وارد آوردهای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کردهای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشودهام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواستهام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.
و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
سکوت کن
من به همان یک صدم ثانیه نگاهت قانعم
من زاده ی سکوتم
هنگامی که خورشید به خواب رفته بود
چراغ هیچ خانه ای روشن نبود
متولد شدم
تنها ماه به روی من خندید
سکوت کن
تبریک نمی خواهم
من به خیال ِ دوست داشته شدن هم قانعم
من زاده ی خیالم
هنگامی که شب آسمان را فراگرفته بود
رویاهای شبانه ذهن ها را پر کرده بود
متولد شدم
تنها ستارگان با من سخن گفتند
سکوت کن
هدیه ای نمیخواهم
من به دیدن لبخندی که به دیگری می بخشی قانعم
من زاده ی فقرم
هنگامی که دلها از سرما یخ زده بودند
لبخندی برای روشن کردن آتش عشق نبود
متولد شدم
تنها چراغ روشن ِ خیابان به من گرما بخشید
سکوت کن
حس بودن ِ تو از هزاران سخن عاشقانه
زیباتر است
من متولد شدم
هم زمان با تبلور اولین قطره ی اشک
سکوت کن
نکنــــــــــــــــــــــــــــــــــد
مامایی که مرا به دنیا آورد بیابید
ناف مرا
با دلتنگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بریده!
منبع: