الهی!
ضعیفان را پناهی،قاصدان را بر سر راهی،مومنان را گواهی...
چه عزیز است آنکس که تو خواهی...
الهی!
گُل بهشت در چشم عارفان خار است...جوینده تو را با بهشت چه کار است...
الهی!
خود کردم و خود خریدم،آتش بر خود،خود افروزانیدم...
از دوستی آواز دادم،دل و جان را فرا ناز دادم...
اکنون که در غرقابم دستم گیر که گرم افتادم...
هر روز من از روز پسین یاد کنم
بر درد گنه هزار فریاد کنم
از ترس گناه خود شوم غمگین باز
از رحمت او خاطر خود شاد کنم
تاریخ : پنج شنبه 91/5/5 | 4:52 عصر | نویسنده : s.farzad | نظرات ()