از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
باید که سفر کرد به محبوب رسیدن
اما نتوان کرد دگر قافله ای نیست
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم.
منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم.
ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم.
تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم.
گر محبت ثمرش سوختن و ساختن است
یا به دنبال محبت سر خود باختن است
من به میدان رفاقت گذرم از سر خویش
تا بدانی که این حاصل دوست داشتن است
تاریخ : یکشنبه 91/2/24 | 10:45 عصر | نویسنده : s.farzad | نظرات ()