اِلهى لَوْ لاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِکَ لَنَزََّهْتُکَ مِنْ ذِکْرى اِیّاکَ عَلى اَنَّ ذِکْرى
لَکَ بقَدْرى لا بقَدْرِکَ وَ ما عَسى اَنْ یَبْلُغَ مِقْدارى حَتّى اُُجْعَلَ مَحَلاًّ لِتَقْدیسِکَ
وَ مِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلى الْسِنَتِنا وَ اِذْنُکَ لَنا بِدُعاَّئِکَ وَ تَنْزیهِکَ وَ تَسْبیحِکَ...
خدای من!
اگر اطاعت امر تو نبود هرگز با کوره خاطر خویش بر ساحل دریای
یاد تو گذر نمی کردم چرا که می دانم ظرف وجود من شایسته من است، نه بایسته تو
و کاسه دل من به اندازه ظرفیت خویش از بحر تو آب ذکر بر می دارد، و نه به وسعت بی کرانگی تو.
و کجا پای ناتوان مرا قدرت نیل به شناختگاه مقام مقدس توست؟
خدایا!
هم یاد کردن ما تو را، لطف توست و هم یاد کردن تو، ما را.
خدایا!
همین که به اذن تو بر ذهن این ناپاک، یاد پاکی مطلق می گذرد مرا بزرگترین
نعمت توست و همین که این آلوده را نام منزه تو بر زبان می رود مرا عظیم ترین لطف توست.
خدایا!
تو منزه تر از آنی که بر زبان ما به تنزیه بگذری.
و تسبیح تو برتر از آنست که تا اوج دلهای ما تنزل کند.
و تقدیس تو فراتر از آن که خود را به بالهای قلب ما بیالاید.
اِلهى فَاَلْهِمْنا ذِکْرَکَ فِى الْخَلاَّءِ وَالْمَلاَّءِ وَاللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَ الاِْعْلا نِ وَ الاِْسْر ارِ وَ فِى السَّرّاَّءِ
وَ الضَّرّاَّءِ وَ آنِسْنا بِالذِّکْرِ الْخَفِىِّ وَ اسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّکِىِّ وَ السَّعْىِ الْمَرْضِىِّ وَ جازِنا بِالْمیزانِ الْوَفِىِّ...
اما خدای من!
ما را به خویش خوان در هویدا و نهان واز روشنای ذکرت بر ما بتابان، در صبح و شامگاهان.
و از زلال خاطره ات ما را بنوشان، در آشکار وپنهان.
و نسیم یادت را بر دلهای ما بوزان، در بهار وخزان.
خدای من!
میان ما و خویش الفتی نهانی ساز و پیوندی خفیه، و ما را توفیق تلاشی بی شائبه
و صادقانه عنایت کن و کوششی که ما را تا بوستان رضایتت برساند و از میوه پاداش تو، به ما بچشاند.
اِلهى بِکَ هامَتِ الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ وَ عَلى مَعْرِفَتِکَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبایِنَةُ
فَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاّ بِذِکْراکَ وَ لا تَسْکُنُ النُّفُوسُ اِلاّ عِنْدَ رُؤْیاکَ اَنْتَ الْمُسَبَّحُ
فى کُلِّ مَکانٍ وَالْمَعْبُودُ فى کُلِّ زَمانٍ وَالْمَوْجُودُ
فى کُلِّ اَوانٍ وَ الْمَدْعُوُّ بِکُلِّ لِسانٍ وَ الْمُعَظَّمُ فى کُلِّ جَنانٍ...
خدای من!
دلها کجا بی یاد تو آرام می شود و قلبها کجا بی گرمای نفس تو مطمئن؟
خدای من!
چه دلهای سرگشته که شیفته تو گشت و چه قلبها که بی تاب
و دیوانه تو شد و چه عقلها که معرفت تو را گرد هم آمد و راه به جایی نبرد.
خدای من!
دلها کجا بی یاد تو آرام می شود و قلبها کجا بی گرمای نفس تو مطمئن؟
خدای من!
این جانهای بی قرار جز لحظه دیدار آرام و قرار نمی گیرند.
خدایا!
تو منزه هر مکانی و عبود هر زمانی و موجود در هر لحظه و آنی،
تو منادی هر زبانی و معظم هر دل و جانی!
وَ اَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ وَ مِنْ کُلِّ راحَةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ
وَ مِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ قُرْبِکَ وَ مِنْ کُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طاعَتِکَ...
پناه بر تو اگر لذتی بی یاد تو نام لذت بگیرد.
و راحتی بی انس تو نام راحت پذیرد.
پناه بر تو که جان جز در جوار قرب تو روی مسرت ببیند و شغلی از طاعتت مایه نگیرد.
اِلهى اَنْتَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ یااَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثیراً وَ
سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ اَصیلاًوَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ فَاذْکُرُونى اَذْکُرْکُمْ فَاَمَرْتَنا بِذِکْرِکَ
وَ وَعَدْ تَناعَلَیْهِ اَنْتَذْکُرَنا تَشْریفاً لَنا وَ تَفْخیماً وَ اِعْظاماً وَ ها نَحْنُ
ذاکِرُوکَ کَما اَمَرْتَنا فَاَنْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا یا ذاکِرَ الذّاکِرینَ وَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
خدای من!
تو گفتی به حق و چه صادقانه و صمیمانه که:
« ای ایمان آورندگان! یاد خدا کنید، زیاد و همیشه و
هر آن و هر لحظه و تسبیح و تنزیه او کنید هر صبح و شام ».
گفتنی به حق و چه بزرگانه و دلسوزانه که:
« یادم کنید تا از یادتان نبرم، بخوانیدم تا دست گیرم، رو سوی من کنید تا به سویتان بیایم».
پس تو فرمان یاد خویش دادی و تو نیز وعده وفا فرمودی.
هم یاد کردن ما تو را، لطف توست و هم یاد کردن تو، ما را.
فرمودی که حضورت را در دلمان مستدام کنیم تا تو نیز از یادمان نبری.
خدایا!
تو منزه تر از آنی که بر زبان ما به تنزیه بگذری
و تسبیح تو برتر از آنست که تا اوج دلهای ما تنزل کند.
ما عامل فرموده های توئیم، ما به یاد تو زیست می کنیم،
تو نیز از ابر وعده خویش باران وفا ببار و ما را در نظر آر.
ای در یاد آورنده به خاطر دارندگان!
ای حضور قلب ذاکران!
ای در اندیشه آنان که در اندیشه تواند!
ای به یاد آنان که با یاد تو می زیند!
ای مهربانترین مهربانان!